خلاصه داستان : ساحل جوان خوشگذرانی است که علاقه زیادی به ایشا دارد در صورتی که شیتل هم به ساحل علاقه دارد.پدرخوانده ساحل شب پس از مشاجره با او در مهمانی به قتل میرسد و ساحل به اتهام قتل زندانی میشود...

When Governor Jaisingh Sinha is murdered, the needle of suspicion points towards his estranged son Sahil who has been fighting with his father over the girl he had chosen for him to marry. Sahil is in love with Isha but the governor wanted him to marry Sheetal. Now Sahil must prove his innocence and find out who the killer is.

خلاصه داستان : تلاش: شکار آغاز می شود -شکار آغاز می شود- برای آنها انتقام بود. برای او این یک چالش بود. یک سواری بی انتها در یک ماموریت وحشیانه...

Babu works for three underworld dons and must go to prison to protect them. When his sentence is over, he returns home to find that Purnima (his wife), Arjun (his son) and Pooja (his daughter) live a destitute life. When he confronts his bosses, he is beheaded in front of his wife and children, and his daughter is abducted. Purnima (Raakhee) loses her mind, and is hospitalized in a mental hospital. Growing up, Arjun (Akshay Kumar) becomes a high profile vigilante. As for Purnima, she becomes terribly ill and can be saved only if she sees her daughter again. Thus, Arjun decides to re-unite his mother and sister. In order to do so, he must discover the identity of his father's killers.

خلاصه داستان : ویجی داستانی در مورد افرادی است که با روابط عاشقانه و دوستی پیوند خورده اند و چگونه دشمن می شوند و...

Vijay is a story about various characters that are bound by relationships of love and friendship. How they become foes and take up weapons against each other. When Arjun and Vicky meet, they are oblivious to the fact that they are cousin brothers.

خلاصه داستان : ظاهری سخت و جنجالی ، جایگزین یک مرد جوان ثروتمند می شود که دارای مشکلات خانوادگی و دشمنان است.

A tough and rowdy look-alike takes the place of a rich young man, who has family problems and enemies.

خلاصه داستان : اشتهای سیری ناپذیر یک زن زیبا و ثروتمند برای عاشقانه منجر به فاجعه و تحقیقات پلیس می شود.

A frustrated housewife whose marriage to an average man does not meet her expectations enters into an affair with a younger man. Of course, there are no easy escapes from reality.

خلاصه داستان : رانجیت وارما و برادر کوچکترش ، راوی برای یک جنایتکار معروف ، Veljibhai Soda کار می کند. در حالی که Ranjit وکیل مدافع Veljibhai است. راوی تمام فعالیت های غیرقانونی خود را انجام می دهد

Ranjit Verma is lawyer to criminal Veljibhai who gets involved with Ranjit's brother, Ravi. Veljibhai, with the help of Ravi, tries to steal the property of Ustad Ali.

خلاصه داستان : دین دیال شارما به عنوان رئیس دفتر کار می کند

Din Dayal Sharma works as a Head Clerk and lives with his wife, Godavari; 3 sons Vijay, his wife Uma; Shiva and Vidyasagar; and a daughter named Rajni. Their standard of living is middle-class and all three males contribute to this lifestyle with Vijay contributing the most as he is a Chartered Accountant. When the time comes for Rajni's marriage, she refuses to marry Jagmohan's son, and wants to marry a Christian by the name of Peter Fernandes. The marriage takes place, and she re-locates to the Fernandes' house.

خلاصه داستان : شیوا درست مثل پدرش پورشوتام ساته آرایش می شود تا یک پلیس شود. هنگامی که پدرش حاضر نمی شود پسر یک نماینده محلی محلی به طور غیرقانونی ماشین خود را پارک کند ، پورشوتام به باستی های خطرناک Kala Chowk منتقل می شود. وقتی پدرش توسط دژخیمان جنایتکار محلی مورد ضرب و شتم قرار گرفت ، شیوا برای کمک به آنجا وارد می شود. با این حال شکست او از جنایتکار و افرادش نتیجه نامطلوبی دارد. شیوا به عنوان جنایتکار جدید مورد ستایش قرار می گیرد

Naive and easily impressionable Vidya Bhalla would like her husband to be a dashing hero, one who is not afraid of anybody, one who can easily jump into a fire to rescue someone, one who is strong & romantic. She sees all of these qualities in Shiva Sathe (Jackie Shroff), the son of Havaldar Purshotam Sathe, whose only dream is to see Shiva become a Police Inspector. Vidya informs her dad, Prithviraj, that she has found her dream man, the Bhallas and the Sathes meet and get the couple formally engaged.

خلاصه داستان : Ajay Kumar Saxena پس از پایان تحصیلات خود از Nalanda ، بازگشت و به عنوان معلم استخدام می شود. او با دانش آموزان باهوشی ، که نام های آنها جایا ، نیلم ، شیلپا ، سونام ، چانکی ، گوویندا است ، ملاقات می کند و جایا به او فشار می آورد و می خواهد او را ازدواج کند. در عوض ، او از یک پرورشگاه محلی با ساراسواتی ازدواج می کند ، او را به خانه می آورد ، در حالی که جایا از خوابگاه خارج می شود و در درب بعدی حرکت می کند. دستور کار Jaya این است که با Saraswati دوست شود و بنابراین در نزدیکی معشوق خود باشد و او با موفقیت قابل توجهی این هدف را برآورده می کند. وقتی پدر Jaya کشته می شود ، Saraswati از Jaya می خواهد که وارد خانه شود

Jaya has a crush on her married teacher and befriends his wife. When Jaya's father dies, the teacher's wife asks her to live with them.

خلاصه داستان : ساتیاپراکش و همسرش در یک جامعه فقیر کارگران کارخانه زندگی می کنند. ساتیاپراکش یک رهبر اتحادیه است و این او را در درگیری مرگبار با مدیریت کارخانه قرار می دهد و کشته می شود و همسر باردارش را پشت سر می گذارد. همسرش متهم می شود

The story of an orphan born into poverty who, when he grows up, becomes a bribe taking policeman in order to help the poor. This Robin Hood-esque hero soon realises that the people bribing him ultimately want to corrupt the city and his friends living in it.

خلاصه داستان : رانبیر سینگ (سلیم قووس) با ترس از مرگ خود ، تصمیم به کشتن کوهینور در کودکی گرفت ، هرچند بیهوده است. پس از 20 سال کوهینور (گوویندا) دوباره به مقام حق خود در پادشاهی باز می گردد. او قدرتهای پیشرفته ای را در مورد ماده و حیوانات ایجاد کرده است ، که او برای پیشبردش از مادرش ، امینابی (آرونا ایرانی) که توسط رانبیر و همفکرانش نگهداری می شود ، استفاده می کند. کوهینور باید آزمایشات بیشماری را پشت سر بگذارد ، از جمله استثمار یک گزارشگر تلویزیونی ، شایلی ماتور (مانیشا کیرالا) ، که ادعا می کند او را دوست دارد. و با شیرهای گرسنه ، نابینا و انسان خوار مبارزه کنید

Fearing his death, Ranbir Singh (Salim Ghouse) decides to kill Kohinoor when he is a child, in vain though. After 20 years Kohinoor (Govinda) returns to claim his rightful place in the ...

خلاصه داستان : آقای شريواستاو خسته شده قادر به مسئولیت بزرگ کردن و نگاه کردن به همسرش ، دو دختر و یک فرزندش نیست ، او از خانه خارج می شود و تصمیم می گیرد که یک فرد جهادگر باشد. پسر ، اشوک ، یک الکلی بیکار ، قادر به یافتن شغل نیست ، و قمار را ترجیح می دهد ، و با درآمد خواهرش Sangeeta زندگی می کند. خانواده وی امیدوار بودند که ازدواج با وی ، او را مسئول ، بیهوده ، و اوضاع را بدتر کند که مرتباً با همسرش صمیمی می شود ، و این منجر به به دنیا آمدن او فرزندان می شود ، که همه به بار مالی این خانواده می افزایند. . ژتا دختر دوم است که بیوه است و اکنون با خانواده اش زندگی می کند. سانگنتا تنها شاغل است و مسئولیت این خانواده را بر دوش خود دارد. وقتی پدرش به خانه برگردد

Mr. Shrivastav abandons his family for a life of hermitage. His family struggles to carry on financially in his absence, with two daughters: Sangeeta and Geeta forced to carry the burden of employment, while their brother Ashok gambles their earnings away.

خلاصه داستان : بدل از یک روستای روستایی برای ثبت نام در یک کالج در این شهر می آید. او با همکار خود ، تینا اوبروی آشنا می شود و هر دو با یکدیگر آشنا می شوند و پس از چند شرارت هر دو عاشق یکدیگر می شوند. فقط برای یادگیری پدر ثروتمند تینا ، دینس اوبروی مخالف این رابطه است. دینس تلاش می کند تا شهرت بدال را با متهم کردن وی به تجاوز به یک زن بدتر کند اما تینا به نفع بدال شهادت می دهد. Dinesh سپس تلاش برای رشوه دادن Badal با پول اما Badal امتناع کرد و همچنان به دیدار با تینا. هنگامی که همه چیز از دست خارج نمی شود ، داینش تصمیم می گیرد که معاون کمیسری فاسد پلیس نقی را برای قتل بدل استخدام کند

Badal (Bobby Deol) is a naive but intelligent young man who comes from a small village to the big city. He is introduced to city life by Damru (Harish Patel) who now calls himself Danny. When Badal attends college, he meets with pretty and percocious, Tina Oberoi (Twinkle Khanna), and after a few misunderstanding and misadventures...

خلاصه داستان : لالیتا (مادوری دیکسیت) چشم جی.بی (راج بابر) را به خود جلب می کند و او بلافاصله عاشق او می شود و تصمیم می گیرد که باید با او ازدواج کند. او دایی لالیتا مادانال (Tej Sapru) را رشوه می دهد تا لالیتا را متقاعد کند که با او ازدواج کند. با این حال ، لالیتا امتناع می کند و جی.بی او را ربوده و او را مجبور به ازدواج با وی می کند. یک شب سرنوشت ساز ، لالیتا موفق به فرار می شود و او راج (ریشی کاپور) را ملاقات می کند که خانواده وی متشکل از یک پدربزرگ و مسن تر (کودر خان) است که بر او رأی می دهد و از او می خواهد به هر قیمتی ازدواج کند. راج و لالیتا عاشق یکدیگر هستند و پدربزرگش نیز لالیتا را تأیید می کند. راج و لالیتا قرار است ازدواج کنند.

Lalita catches the eye of J.B. and he immediately falls in love with her and decides he must marry her. He bribes Lalita's uncle Madanlal into convincing Lalita to marry him. However, Lalita refuses and J.B. kidnaps her and forces her to marry him. One fateful night, Lalita manages to escape and she meets Raj (Rishi Kapoor) whose family consists of an elderly grandfather who dotes on him and wants him to get married at any cost.

خلاصه داستان : دو بوون ثروتمند ، مونو و بونو ، درگیر یک توطئه برای جایگزین شدن یک رئیس وزیر با نگاهی از سوی برخی از مقامات فاسد دولت هستند. در همین حال ، پسر عموی مشابه Munnu ، برای بازدید از مناطق روستایی وارد می شود و به اشتباه Munu واقعی اشتباه می گیرد. خردمند شهر Munnu برای یافتن مکانی امن برای مخفی کردن از پسر عموی خود بازدید می کند و به دلیل پسر عموی خود به اشتباه توسط اهالی محل اشتباه می شود

Two good-for-nothing brothers are embroiled in a conspiracy involving a political assassination and try their best to save the country.

خلاصه داستان : آجی مهرا، یک بوکسور آماتور، پس از کشته شدن برادر بزرگترش، از بالوانت رای، یک تاجر متقلب انتقام می گیرد...

Ajay Mehra leaves for Bombay in order to train to become an international boxer. On his return to New Delhi he however found that his brother Ashok Mehra is missing, he decides to make complaints at the police station but this only leads to frustration. He decides to go and search for his brother himself but still does not find him. Later on Ashok's body is found and Ajay is accused of killing him as well as having an illicit relationship with his sister - in - law Indu Mehra. While in jail Ajay makes friends with some other hardcore convicts, who are good at heart. Then one day they escape the jail by overpowering the guards. But Ajay falls in love with Varsha a journalist who helped in showing Ajay the path to justice in killing the main villain Balwant Rai.

خلاصه داستان : Suhaagan داستانی است در مورد دو خواهر Janaki و Jyoti که با والدین خود زندگی می کنند. رامو در همان دهکده زندگی می کند و با زراعت ، درآمد خود را فراهم می کند. رامو عاشق جاناکی است اما ژاناکی به رامو علاقه ای ندارد زیرا او بیشتر مورد علاقه مورلی است که ثروتمندتر از رامو است. جمناداس ترجیح می دهد که رامو شوهر ژاناکی شود زیرا فکر می کند فرد خوبی است و خواهان جهیزیه بزرگ نیست. جاناکی با رامو ازدواج می کند و این زمانی است که همه مشکلات شروع می شود. جاناکی به هیچ وجه در خانه رامو راحت نیست زیرا او نمی تواند راحتی های مورد نظر خود را فراهم کند. بعد از تولد فرزند اول خود ، اوضاع حتی بدتر می شود. جاناکی رامو را ترک می کند تا با مورلی زندگی کند

Suhaagan is a story about two sisters Janaki and Jyoti who live with their Parents Jamnadas and their mother played by Tanuja. Ramu lives in the same village and makes living by farming. Ramu loves Janaki but Janaki is not that interested in Ramu because she is more attracted to Murli who is much more wealthy than Ramu. Jamnadas prefers Ramu as being Janaki's husband because he thinks he is a good person and will not ask for big dowry. Janaki get married to Ramu and that is when all the trouble starts.

خلاصه داستان : هنگامی که والدین سومان در گذشتند ، استاد شارما تصمیم می گیرد که او را به فرزندخواندگی بگذارد و او را در خانواده همسر و دو پسرش بنتی و آرون شامل کند. همسرش متعاقباً درگذشت و سومان آن را به خود می گیرد تا از این سه مرد مراقبت کند. سومان عاشق راوی کائول است ، هر دو می خواهند ازدواج کنند و با تأیید مادر راوی و پروفسور شارما ، تاریخ عروسی تعیین می شود. با این حال ، در همان روز بانی در یک تصادف کشته می شود و عروسی لغو می شود. راوی با کمک هزینه تحصیلی به ایالات متحده سفر می کند ، به این امید که در بازگشت وی ازدواج کند. سپس آرون با یک بازرگان محلی که او را متهم به شکستن و ورود به مغازه خود می کند ، دچار مشکل می شود

It takes a debilitating disease like cancer to reunite brother (Raj Babbar) and sister (Nutan).

خلاصه داستان : یک جفت شهری کوچک به بانتی افسانه ای تبدیل می شوند و بابلی به عنوان کپر به کیپر دنیا را بر سر می اندازند. تا اینکه با یک پلیس بسیار ناراحت آشنا می شوند.

Bunty and Babli are two avid dreamers. Two free souls born into caged small town realities. They grow weary of being two specks on the horizon. They desire the horizon itself.And so they pack their aspirations in worn out bags, whip a scarf of confidence around their proud necks and set forth. On a journey across the length and breadth of the country, spinning circles around the people they meet.

خلاصه داستان : هندی پلیس شجاع هندی راج کتک زد و سپس خان تروریست مسلمان را دستگیر کرد. این باعث ارتقای او می شود و کسی جز پدرشوهرش که او نیز یک پلیس بسیار عالی رتبه است...

DCP Raksekhar Azad (Raj) is an invincible cop with a great aim. He arrests a terrorist by the name of Khan. But Khan lands in a prison cell that looks cushier than the Buckingham Palace. However, this gets Raj promoted, and he is congratulated by none other than his father-in-law, who is also a very high ranking policeman. Then all of a sudden, Raj finds out that many policemen would like to see Khan go free. He discusses this issue with his father-in-law, and to his surprise, does not find any support from him. Disagreements and arguments ensue, and as a result, his father-in-law gets killed. The Police suspect Raj of killing him, they begin the process of arresting him, he runs away, while Khan is all set to get freed to do whatever he likes.

خلاصه داستان : نیروی ویژه 1 یک گانگستر انتقام جو کل واحد پلیس و خانواده هایشان را هدف قرار می دهد و آنها را به وحشت می اندازد...

A vengeful drug-dealer/gangster targets and terrorizes an entire police unit and their families.

خلاصه داستان : یک مرد معمولی که به یک گانگستر تبدیل می‌شود، با اعلام جنگ علیه پلیس، دولت و صنعتگران، علیه همان سیستمی که زمانی مطیع آن بود، شورش می‌کند...

A common man who transforms into a gangster revolts against the very system he once obediently followed by declaring war on the police, the government, and the industrialists.

خلاصه داستان : داستان یک انقلابی جوان است که مقاومت مسلحانه ای را علیه حکومت بریتانیا در هند نشان داد.

Born in British India, Bhagat Singh witnesses numerous atrocities during his childhood and grows up to become one of the most fearless freedom fighters in the country.

خلاصه داستان : کلادی ۷۸۶ پدری که دفتر ازدواج را اداره می کند معتقد است که پسرش در زندگی شکست خورده است. برای اینکه به او ثابت کند اشتباه می کند، پسرش وظیفه پیدا کردن همتا برای خواهر یک گانگستر را بر عهده می گیرد...

A father who runs a marriage bureau believes that his son is a failure in life. In order to prove him wrong, his son takes on the task of finding a match for a gangster's sister.