خلاصه داستان : دختری از یک خانواده ثروتمند ، زمانی که از خانه فرار می کند و عاشق یک روزنامه نگار فقیر می شود ، خانواده اش را خشمگین می کند ...

Runaway heiress in search of her beloved falls in love with another man on the way.

خلاصه داستان : دولت کی یونگ دو عاشق جوان برای ازدواج فرار می کنند و بین دو باند که در جستجوی گنج دفن شده هستند گرفتار می شوند...

Bhushan Chaudhry (Shafi Inamdar) and Mr. Agarwal (Tiku Talsania) are business rivals, and hate each other. Their children, Rajesh Chaudhry (Aamir Khan) and Asha Agarwal (Juhi Chawla) study in the same class in college, and are in love with each other. Both are terrified of what their parents will do when they find out about their romance. And when the parents do find out, all kinds of restrictions are placed on them. Unable to stay away from each other, they elope in a stolen car. On the way, they come across an injured man, and decide to take him to hospital. Little knowing that helping this stranger will not only change their lives forever, but also place their lives in danger.

خلاصه داستان : پس از مشاهده تجاوز جنسی در خانواده خود ، دامینی برای عدالت برای قربانی متوفی مبارزه می کند. با این حال ، او با مجموعه ای از چالش ها روبرو می شود تا اینکه با یک وکیل بی آبرو ملاقات می کند که تصمیم می گیرد با پرونده مبارزه کند و مجرمان را به دادگاه برساند.

The theme revolves around the character Damini who represents truth and innocence. After her marriage in renowned wealthy family, Damini happens to see a cruel act done by her brother-in-law. She wants the victim to get justice, but the family including her husband oppose her, which leads her to leave the house. Soon she is helped by a drunkard, an ex-advocate, who helps her in all respect to reach to her aim and therefore justice

خلاصه داستان : در دوران حکومت بریتانیا در روستاهای هند؛ خانواده ای ثروتمند نسلی از نسل را در تلاش برای تصاحب یک قطعه زمین از مردی به نام بانسیرام صرف کردند. اما بنسیرام نه این زمین را رها می کند و نه حاضر است به هر قیمتی بفروشد زیرا این خانواده می خواهند زمین را برای رفع نیازهای خودخواهانه خود داشته باشند.

Circa British Raj in India, in a small village, Bansiram has owned and maintained a plot of land donated to him by a kind-hearted Zamindar. The Zamindar passes away, and his lecherous, womanizing, and alcoholic son views this plot, and describes it as heavenly, and wants it at any cost. Bansiram refuses to sell, and the Zamindar's son wants it by hook or by crook. Bansiram appeals to the British for protection, which they provide, and Bansiram is thus able to save his property. Shortly thereafter the Zamindar's son passes away, and his look-alike son, Devraj comes to take-over the estate. Devraj does not consider taking-over Bansiram's land as a priority, and years go by. The Zamindar's soul, unable to complete it's task during this life-time, wonders around in anguish and pain - waiting. When Devraj finally goes to see Bansiram, he finds an elderly semi-senile man...

خلاصه داستان : یک کشاورز با همسر و بچه هایش به شهر نقل مکان می کند ، او با مرد دیگری گرد هم می آید و گروهی از گانگسترها را اداره می کند. سالها بعد ، او چنان بی رقیب می شود که مخالفانش قصد دارند او را اعدام کنند تا او را از سر راه خود دور کند.

Chased out of their village, a poor farmer, his wife, son and daughter attempt to survive the harsh footpath life of Bombay, when a gangster asks him to work for him. Years later, the farmer is a mafia-like godfather with a crime network of his own, and a host of hoodlums out to kill him. Movie also shows the loves and lives of his children, now married.

خلاصه داستان : Karan Dev Singh و Priya Verma قرار است با شرکای مربوطه خود ازدواج کنند اما قبل از این اتفاق می افتد Karan که یک معاشقه است موفق می شود با پریا در یک سفر دریایی که از سنگاپور به هند ملاقات می کند ملاقات کند. آنها ملاقات می کنند ، دعوا می کنند ، با یکدیگر دوست می شوند و سرانجام کاملاً عاشق می شوند که می دانند شرکای زندگی آنها منتظرند. وقتی زمان عزیمت آنها فرا می رسد ، آنها موافقت می کنند که زندگی خود را بدون برقراری ارتباط با یکدیگر ادامه دهند و قول می دهند که بعد از یک سال دیدار کنند. وقت آنکه وقت آنها برای ملاقات باشد ، پریا با یک تصادف جاده ای روبرو می شود که مانع ملاقات آنها می شود

A young woman falls in love with a handsome playboy, while aboard a Singapore to India cruise. They make plans to meet again, but fate may have other plans...

خلاصه داستان : Dhanraj Singh و Randhir Singh هر دو دشمن زمانه تلخ و قدیمی هستند. آنها وقتی در آنجا بچه ها زندگی می کنند ، راج و راشمی عاشقانه می شوند با یک وضعیت فاجعه بار روبرو می شوند. آنها علناً در آنجا نفرت نسبت به همدیگر را اعلام می كنند و هر كاری را انجام می دهند حتی قادر به كشتن هستند اما انتخاب كودكان را در آنجا نمی پذیرند. اما راج و راشمی به عشق آنجا اختصاص داده شده است و حاضر نیست این واقعیت را بپذیرد که پدران آنجا دشمن هستند.

Both Dhanraj Singh and Randhir Singh are two bitter and old time enemies. They faced a disastrous situation when their children, Raj and Rashmi fall deeply in love. They openly declare their hatred for one another and will do anything in their power, even kill - but they will not accept their children's choice. But Raj and Rashmi are dedicated to their love and are not willing to accept the fact that their fathers are mutual enemies.

خلاصه داستان : رهول ملهوترا (عامر خان) مدیر مشاغل خانوادگی بدهی است. او همچنین نگهبان بچه های شیطنت خواهر مرده اش است. راهول وایجایانتی (جوهی چاولا) را به عنوان فرماندار استخدام می کند. وایجیانتی از خانه فراری است زیرا نمی خواهد با مردی که خانواده ارتدکس او را برای او انتخاب کرده اند ازدواج کند. به طور قابل پیش بینی ، راهول و وایجیانتی عاشق یکدیگر می شوند. مایا (Navneet Nishan) ، دختر ثروتمند عاشق راهول سعی در خراب کردن خانواده و تجارت خود دارد

Rahul Malhotra (Aamir Khan) is the manager of the heavily in debt family business. He is also the guardian of his dead sister's mischievous kids. Rahul hires Vaijayanti (Juhi Chawla) as governess. Vaijayanti is a runaway from home as she does not want to marry the man her orthodox family has chosen for her. Predictably, Rahul and Vaijayanti fall in love. Meanwhile, Maya (Navneet Nishan), a rich girl in love with Rahul tries to ruin his family and his business.

خلاصه داستان : یک عکاس وسواسی (عامر خان) معتقد است که یک زن نامزد (مادهوری دیکسیت) عاشق او است.

Anita (Madhuri Dixit) is a model, and Ajay Sharma is a photographer, both work for the same agency. Ajay has fallen in love with Anita, and thinks that she is also in love with him. But Anita only takes him for a friend. She gets engaged to Vikram (Jainendra), and the marriage is to take place soon. Ajay still believes that Anita loves him, and he also starts making preparation for his marriage with Anita. Anita must now take appropriate steps to stop Ajay's obsession with her, before the matter gets out of hand.

خلاصه داستان : در یک منطقه دور افتاده در هند مدرن سنتی وجود دارد که شامل حل و فصل اختلافات با جنگیدن در دوئل با تپانچه هایی است که با یک گلوله در هر کدام از آنها پر شده است. این سنت مرگبار وقتی تولد می یابد که تاکور باهانی سینگ شانکار ، رئیس قبیله کولی ها را می کشد. سالها با پسر تاکور ، پریتوی سینگ ، می گذرد و از لندن بازگشت تا فقط با او دوست شود ، گورا شنکار ، پسر شنکار و آنقدر با دخترش تارا آشنا می شود که سرانجام آنها عاشق تصمیم ازدواج می شوند. متأسفانه ، باهانی سینگ ازدواج پریتوی را با راجشواری ثروتمند ترتیب می دهد و وقتی پریتوی وی را در مورد درگیری خود با تارا مطلع می کند ، خشمگین می شود ، بنابراین گورا تهدید به عواقب جسورانه ای می شود

In a remote region in India there has been a tradition of settling differences by fighting a duel with pistols with only one bullet in each of them. Such was the duel fought by Shankar and Thakur Bhavani Singh, with the latter emerging as the victor. Years later, Bhavani's son, Prithvi, returns from London, meets Shankar's son, Gora and daughter, Tara, befriends them, and eventually both Tara and Prithvi fall in love with each other. When Bhavani finds this out, he wants Prithvi to marry Rajeshwari, who comes from a rich family, and will destroy Gora Shankar and his tribe of gypsies. Unable to make up his mind, Prithvi ends up marrying both women, leading to Tara giving birth to a son, Pratap. Bhavani is enraged when he this out, he has Tara and a lot of their people slain, and their homes torched. Gora himself is arrested by the police, and sentenced to several years in prison...

خلاصه داستان : دشمنی بین خانواده های پدران مربوطه راج و نیکیتا وجود داشته است. اما فرزندان آنها بدون هیچ گونه آگاهی از این دشمنی بزرگ شده اند. آنها در دانشگاه ملاقات می کنند و بعد از چند سوء تفاهم هر دو عاشق یکدیگر می شوند. آنها تصمیم به ازدواج دارند و بر همین اساس خانواده های مربوطه را از برنامه های خود مطلع می کنند. هر دو خانواده این اتحاد را با خشم مشاهده می کنند و از برکت این زوج جوان خودداری می کنند. راج و نیکیتا یک انتخاب دارند - با شخصی که خانواده های مربوطه برای آنها انتخاب کرده اند - ازدواج کنند یا از بین بروند

Animosity has existed between the families of Raj and Nikita's respective fathers. But their children have grown up without any knowledge of this animosity. They meet in college, and after a few misunderstandings both fall in love with each other. They plan to marry, and accordingly inform their respective families of their plans. Both the families view this alliance with anger, and refuse to bless the young couple. Raj and Nikita have one choice - marry the person their respective families' have selected for them - or elope.

خلاصه داستان : آمیت، پسر یک راننده تاکسی، و ریما، دختر یک تاجر ثروتمند، عاشق هم می شوند. با این حال، پدر ریما می خواهد او را با ویکی، که پدرش بزرگترین گانگستر بمبئی است، ازدواج کند. عشق آنها چگونه پیروز خواهد شد؟

Widowed businessman, Sudhirbhai lives a wealthy lifestyle with his son, Vikram, who is student at National College. He is very affectionate toward Vikram and will do anything for him. His business partner is Goswami, who is also widowed, and has two children, a son, Mahesh, a daughter, Reema, who are good friends of Vikram, and the two businessmen expect to cement their relationship by getting Reema married to Vikram. But when Reema meets and falls in love with Amit Verma, who lives with his taxi-driver dad, mom - Shanti, and sister - Munni, things change dramatically as Sudhirbhai uses his underworld contacts in order to pressurize Verma to get his son to forget Reema, and he does this by destroying his taxi by a bomb. Verma does manage to convince Amit to stay away from Reema, but both meet again and renew their love - prompting Sudhirbhai to threaten Reema that he will get Amit gravely injured...

خلاصه داستان : روهیت کومار (Aamir Khan) یک خواننده پخش کننده مشتاق است در حالی که Kiran (مانیشا کویرالا) یک خواننده کلاسیک است که در حال آموزش است ، اما در داخل هدف این است که چیزی مثل Rohit باشد. آنها ملاقات می کنند ، به احساسات یکدیگر مربوط می شوند و عاشق می شوند. اما وقتی والدین کران مخالف ازدواجشان هستند ، تصمیم می گیرند زندگی جداگانه ای را پشت سر بگذارند. با این حال ، پس از ازدواج آنها ، جاه طلبی های کران جای خود را به خود می گیرد ، زیرا او احساس سرکوب از مسئولیت های خانگی و فرزندش برای مراقبت از او می کند. زمان نتواند ناامیدی های کران را کاهش دهد تا اینکه تصمیم به ترک روهیت گرفت و زندگی جدیدی را دوباره آغاز کرد. در حال حاضر تنها ، روهیت مجبور است به تنهایی پسرش و حرفه سقوط خود را مراقبت کند

Rohit and wealthy Kiran Dayal meet each other and fall in love. They intend to marry, but Kiran's parents will not permit her to marry beneath her class. Kiran is adamant, and the marriage goes through without the blessings of the Dayals. They live in harmony for months, even after Kiran gives birth to Sunil. Then they start to have differences, which are minor at present, and then snowball...

خلاصه داستان : نویسنده ای دلشکسته که با بلاک نویسنده دست و پنجه نرم می کند به ایستگاه تپه ای آرام می رود که در آنجا دوباره عشق پیدا می کند اما یک قاتل سریالی کپی را کشف می کند که به طور مرموزی زنده شده و همه اطرافیانش را می کشد...

A heartbroken writer struggling with writer`s block goes to a quiet hill station where he finds love again but uncovers a copycat serial killer who has mysteriously come alive and is killing everyone around him.

خلاصه داستان : این یک فیلم درباره رهبر شورش 1857 و مبارزه او با حکومت بریتانیا است.

The film begins in 1857, when India was ruled by the British East India Company. Mangal Pandey is a sepoy, a soldier of Indian origin, in the army of the East India Company. Pandey is fighting in the Anglo-Afghan Wars and saves the life of his British commanding officer, William Gordon. Gordon is indebted to Pandey and a strong friendship develops between them, transcending both rank and race.

خلاصه داستان : راجا، راننده تاکسی، عاشق آرتی، دختری ثروتمند می شود و برخلاف میل والدینش با او ازدواج می کند. بعداً والدین او سعی می کنند بین زوجین اختلاف ایجاد کنند.

This is a story of a handsome young taxi driver, Raja, who falls in love with a beautiful rich girl, Aarti. Despite her family's disapproval Aarti marries Raja and goes to live with him in his village. Aarti's stepmother, uncle and cousin weave a web of deception to split them apart. Will Aarti realize that her stepmother is deceiving her? Will Raja and Aarti ever get back together?

خلاصه داستان : یک بوکسور آماتور برای یک گانگستر محلی مأموریت می‌دهد اما پس از اینکه گانگستر دوستش را می‌کشد و وجدانش بیدار می‌شود، علیه او شورش می‌کند.

Sidharth (Aamir Khan), is a Mumbai 'Tapori' and a boxing champion. His elder brother, Jai (Rajat Kapoor) works with Raunak Singh (Sharad Saxena), who now rules their "Basti" through terrorising its people and collecting 'Hafta' from local merchants. Sidharth idolized his father, a freedom fighter, whom he saw falling to his death as a child. This effects Sidharth through his adult life. Sidharth meets a young girl, Alisha (Ranee Mukherjee), who rides with a motorcycle gang and Charlie (Deepak Tijori), the gang leader. Sidharth also meets Hari, whose idealism reminds him of his father. Hari's social work in the community possess a threat to Raunak Singh's evil empire. What happens to Hari changes Sidharth's life forever. How Sidharth breaks Raunak Singh's chains of 'Ghulami' around the community forms the crux of the story. Featuring the superhit song "Aati Kya Khandala" sung by Aamir Khan.

خلاصه داستان : سال 1947 است و مرزهای هند و پاکستان در حال ترسیم شدن است. یک دختر جوان شاهد یک تراژدی است که آیه (دایه) او بین عشق دو مرد و موج فزاینده خشونت سیاسی و مذهبی گرفتار می شود.

It's 1947 and the borderlines between India and Pakistan are being drawn. A young girl bears witnesses to tragedy as her ayah is caught between the love of two men and the rising tide of political and religious violence.

خلاصه داستان : دو تنبل که برای محبت های یک وارث با هم رقابت می کنند، ناخواسته محافظ او در برابر یک جنایتکار شیطانی می شوند.

Two slackers competing for the affections of an heiress inadvertently become her protectors from an evil criminal.

خلاصه داستان : مردی وانمود می کند که یک صنعتگر ثروتمند است تا شانس پسرش را برای ازدواج با ثروت بالا ببرد ، اما برنامه او نتیجه معکوس او را نشان می دهد.

Raja lives a poor lifestyle along with his dad, Hazariprasad and mom. He attends college where he has several run-ins with wealthy fellow-collegian, Madhu Mehra. Matters escalate to such an extent that she accuses him of sexually molesting her. When his dad comes to know, he decides to seize this chance to get rich quickly, masquerades as a wealthy businessman, approaches Mr. Mehra, and arranges for their children to get married. Murphy's law prevails at the time of the engagement - changing everyone's lives forever.

خلاصه داستان : مردم یک دهکده کوچک در هند ویکتوریایی آینده خود را در بازی کریکت علیه حاکمان بریتانیایی بی رحم خود به خطر می اندازند.

In 1890s India, an arrogant British commander challenges the harshly taxed residents of Champaner to a high-stakes cricket match.

خلاصه داستان : آرون نقاشی با اخلاقی خاص پس از نقل مکان به خانه ای جدید بطور تصادفی تعدادی نوار فیلمبرداری شده توسط دختری بنام یاسمن که برای برادرش پر کرده را پیدا و شروع به دیدن انها می کند و....

Arun is a reclusive and lonely modern art painter. Shai is an American banker who is on a visit to Mumbai. Munna is a washerboy also living near Arun and Yasmin. The movie is about these four characters from different class of society and how the lives of four characters are intertwined.

خلاصه داستان : سلام ونکای سوجاتا، یک مادر ایده آل، که با چالش برانگیزترین موقعیت هایی که ممکن است با لبخند روبرو شود، مبارزه کرد...

Sujata, an ideal mother, who battles the most challenging situations one can ever face with a smile.

خلاصه داستان : خانواده مهرا باید هنگام زندگی در سی و هفتمین سالگرد ازدواج خود در مورد نحوه زندگی و زندگی عاشقانه خود فکر کنند.

On a cruise to celebrate their parents' 30th wedding anniversary, a brother and sister deal with the impact of family considerations on their romantic lives.