خلاصه داستان : داستان فیلم درباره مردی به نام باگاوانت کساری است که خواهان تسویه حساب با یک تاجر قدرتمند است که باعث ضرر مالی قابل توجهی به او شده است. او آماده است تا با این دشمن سرسخت روبرو شود و اختلافاتشان را به صورت مسالمت آمیز حل و فصل کند اما...

Bhagavanth Kesari's life takes an unexpected turn when he becomes the guardian of Vijaya Lakshmi aka Vijji, daughter of his jailer. Kesari, with his unwavering sense of justice, embarks on a journey to nurture Vijji into a resilient young woman aspiring to join the Indian army. Intertwined in this narrative is the presence of Rahul Sanghvi, a power-hungry tycoon whose connection with Bhagavanth and Vijji, unravels hidden secrets.

خلاصه داستان : رانارنگام دوا (شرواناند) گانگستر قدرتمندی از ویساخاپاتنام است که به اسپانیا نقل مکان می کند تا گذشته خود را پشت سر بگذارد. اما چه اتفاقی می‌افتد وقتی می‌فهمد هر کجا که می‌رود نمی‌تواند از دشمنانش خلاص شود...

Deva is a powerful gangster from Visakhapatnam who moves to Spain to put his past behind him. But what happens when he realises he can’t shake off his enemies no matter where he goes?

خلاصه داستان : مردی می خواهد انتقام مرگ خانواده اش را که توسط یک آدم بد به قتل رسیده است، بگیرد.

Veera Venkata Satyanarayana aka Veera is the son of a landlord. But his step mother and step sister stay in city away from them. Meanwhile, his father gets killed from a goon and Veera too murders him. However, a big industrialist plans for a power project in their village and wants to vacate the entire village and takes the help of a local don Rayudu. But Veera halts their efforts. At this juncture, Veera marries Kabaddi Chitti and his brother marries the daughter of commissioner of police.....

خلاصه داستان : ارواح زنی جوان پس از پیروی از پدر مرحومش و تبدیل شدن به افسر پلیس، در تلاش برای دستگیری تبهکاری که سال ها قبل از حضانت پدرش فرار کرده بود، با پدیده های عجیبی روبرو می شود...

An inspector embarks on a mission to track down a gangster who was once in her father's custody several decades ago. However, her quest leads to a string of absurd events that not only jeopardise her mission but also put her life in danger.

خلاصه داستان : Azhagu Raja، که دارای یک کانال کابلی است، همیشه Priya را تحریک می کند، که در همه چیز شکست خورده است. در نهایت، عشق شکوفه های بین آنها، اما گذشته های تلخ خانواده آنها مانع ازدواج آنها می شود.

The film is centered around Azhaguraja (Karthi), his friend and adviser Kalyanam (Santhanam) who runs a little known TV channel. He falls head over heels for at first sight with Devi Priya (Kajal Aggarwal) daughter of a rich businessman and the rest of the story is how he wins her in the end.

خلاصه داستان : یک مرد بی دقتی سهواً گروهی از جوانان ربوده شده را از یک باند جنایتکار قاچاقچیان آزاد می کند و خشم آنها را بدست می آورد. پدر ثروتمند دخترش عروسی خود را با مردی به همان اندازه ثروتمند اما روانی ترتیب می دهد. آیا مرد موفق خواهد شد دشمنان خود را شکست داده و از دوست دختر خود محافظت کند

A carefree man inadvertently frees a group of kidnapped young women from a criminal gang of traffickers and earns their wrath. His girlfriend's wealthy father arranges her wedding with an equally wealthy, but psychotic man. Will the man succeed in defeating his enemies and protect his girlfriend?

خلاصه داستان : امایال کارتیکای رجینا تصمیم می گیرد زمانی را در یک کتابخانه نامرتب 100 ساله بگذراند تا از یک دلشکستگی رهایی و بهبود یابد.

Set during the lockdown, Umayal Karthika deciding to spend time at a 100-year-old unkempt library in a bid to divert and heal from a heartbreak. From the sea of books, she picks up Karungaapiyam and with her reading different chapters, and her imagination about the stories comes to life.

خلاصه داستان : یک رام چهار ساله توسط شخصی به نام آناند Mohan در یک صومعه باقی مانده است و به او قول داده می شود که Sita برای مراقبت از او بیاید. رام بی گناه و ناز است. او به قول قول می دهد که او نیز در عوض از Sita مراقبت خواهد کرد. با این حال ، پس از 20 سال انتظار ، هنگامی که سیتا سرانجام رام را ملاقات می کند ، او از اهداف نیک به سمت رام فاصله دارد و تنها پس از 5000 املاک کرور است. این توطئه با توجه به این کشفیات حول سرنوشت نهایی رام و سیتا می چرخد.

Sita is a materialistic woman who only cares about materialistic gains and nothing else. MLA Basava Raju lusts for her and wants her to give him what she promised him for helping her. The villain of their tale is Ram, a man who’s way too innocent for his own good. How does Ram help Sita out of the fix she’s in forms the crux of the story.

خلاصه داستان : یک جوان باهوش برای پیروزی در انتخابات مجلس قانونگذاری ایالتی با این شرایط روبرو است که بتواند تأیید پدر و مادر خود را به دست آورد.

A young man decides to contest in the village elections and defeat a corrupt politician in order to impress his girlfriend's father and marry her, but with time realizes life holds something else for him.

خلاصه داستان : کریش (NTR) فرزند یک تاجر میلیاردر (موکشی ریشی) است. او یک دوست دختر هندو (سامانتا) دارد. دوستش بوهومی (کجال) می خواهد تحصیلات عالی خود را دنبال کند و زمین های دچار دردسر شود وقتی پدرش (پراکاش راج) می خواهد با خواهرزاده اش (آجی) ازدواج کند. پدربزرگش (کوتا سرینیواسا رائو) پدرش را قانع می کند و می گوید که او قبلاً کسی را در شهر دوست دارد ، بنابراین پدرش از او می خواهد عاشق خود را به خانه ببرد. ایندو از کریش می خواهد که به عنوان عاشق بوهومی برود. در همین حال ، دایی بوهمی (سریاری) و پدرش (پراکاش) در دو روستای مجاور زندگی می کنند. این دو خانواده با هم دعوا می کنند. کریش از کل خانواده بوهومی متنفر است و در تلاش خود مجبور است بسیاری از چیزها را غلبه کند تا همه را وادار به دوست داشتن او کند

Indu makes her boyfriend Krishna act like her friend Bhoomi's lover so that her family will stop searching for a groom. However, their lives takes a turn when Bhoomi falls in love with Krishna.

خلاصه داستان : یک مرد جوان بازیگوش زندگی بسیار شادی دارد، اما وقتی پدرش شاهد جنایتی فجیع است، همه چیز تغییر می کند.

A playful young man leads a very happy life, but everything changes when his father witnesses a heinous crime.

خلاصه داستان : سوریا (ماهش بابو) با هدف تنها به "بقیه" برای شهر تبدیل می شود. او مأموریت خود را با استخدام ردیف برای حقوق ماهانه آغاز می کند. او چشم دختر کمیته پلیس بمبئی چیترا (کجال) را دارد و او را دوست دارد. چگونه او تبدیل به Bhai شد و به یک تاجر بزرگ تبدیل شد ، بقیه داستان را تشکیل می دهد

Just as the cops have declared the end of Mafia in Mumbai, a man named Surya arrives in the city with the intentions of conquering it.

خلاصه داستان : راما رائو به دلیل ارتباط پدرش با یک گانگستر موفق به استخدام در نیروی پلیس نمی شود. اما وقتی برادرش توسط گانگستر کشته می شود ، راه انتقام را در پیش می گیرد.

Rama Rao fails to get a job with the police force due to his father's connections with a gangster. But when his brother is killed by the gangster, Rama Rao becomes Baadshah to oppose him.

خلاصه داستان : یک مرد جوان و تیم ظاهراً خود برای نبرد با بی عدالتی و تسویه حساب های شخصی خود با بدکاران.

A young man and his lookalike team up to fight injustice and settle their personal scores with the evildoers.

خلاصه داستان : Sandhyaa Arun (Kajal Aggarwal) دانشجویی است که دیوانه وار عاشق کارتیک (Ravi Teja) ، تکنیکی مستقر در ایتالیا است. او تصمیم گرفت که با او به هند سفر کند ، با اطمینان که زمان سفر برای او کافی خواهد بود تا کارتیک عاشق شود. Karthik حرکات خود را به صورت دوستانه تلافی می کند ، اما سرانجام فاش می کند که وی با واسودا (ریچا گانگوپادیایی) ازدواج کرده است اما منتظر است تا به دنبال طلاق باشد. Sandhya می آید از ویژگی های Karthik در Subramaniapuram به عنوان یک مربی فوتبال و در مورد رابطه خود با Vasudha مطلع می شود و او به دلیل ناسازگاری می خواهد او را طلاق دهد. او همچنین می فهمد که علی رغم آن همه چمدان ، او هنوز هم نسبت به کارتیک احساساتی دارد

Sandhya (Kajal Aggarwal) is a student who is madly in love with Karthik (Ravi Teja), a techie based in Italy. She decides to travel with him to India, confident that the travel time would be enough for her to get Karthik to fall in love. Karthik reciprocates her gestures in a friendly way, but finally reveals that he is married to Vasudha (Richa Gangopadhyay) but is waiting to seek Divorce.

خلاصه داستان : Hanumantha Rao و Vishwanath رفقای قدیمی دانشگاهی هستند. فرزندان خردسال آنها به ترتیب پرابها و ناندینی نیز دوست هستند. اما در دهه 1980 آنها به محض انتقال ویشوانات به همراه خانواده از هند به سوییس جدا شدند. سالها می گذرد و Prabha اکنون یک مرد بزرگ و رهبر گروه موسیقی است. وقتی او پیشرفت های دختر گانگستر را رد می کند ، خود را در آب گرم می یابد. این گانگستر تلاش می کند تا پرابها را به زور وادار کند و تنها راه نجات خود متقاعد کردن دان احساساتی است که قلبش از قبل گرفته شده است. پرابه شروع به روایت داستان سفر خود به سوئیس می کند که در آنجا بار دیگر با صمیمیت کودکی خود نادینی را پشت سر گذاشت

Prabha prepares to meet Nandini, his childhood friend, at a reunion party organised by his father. However, things take a turn when Nisha, a gangster's daughter, falls in love with him.

خلاصه داستان : Abhiram (رام چاران) NRI خوش تیپ و خوش تیپ است که در لندن متولد و بزرگ شده است. ابهرام با وجود اینکه در خارج از کشور زندگی می کند ، عاشق فرهنگ و ارزش های هندی هند است. یک روز خوب ، او در مورد گذشته پدرش می داند که مربوط به یک خانواده عظیم مستقر در هند است. به منظور تحقق رویای پدرش ، ابهرام در هند سرزمین می کند. در آنجا می فهمد که ریشه های او در خانواده مشترک بالاراجو (پراکاش راجو) بنا شده است. باقیمانده داستان این است که چگونه Abhiram چگونه می تواند با موفقیت در خانواده وارد شود و عشق همه را به دست می آورد

Balaraju, the head of his village, lives with his wife Baby along with his two sons Chandrasekhar Rao and Bangari and two daughters. He helps Chandrasekhar become a doctor and builds a local hospital. On the day it opens, Chandrasekhar comes back home with his lover Kausalya, also a doctor. Both express their wish to marry and settle abroad, which upsets Balaraju, leading to their separation. 25 years later, Chandrasekhar, a successful doctor in London, tells the story to his son Abhiram and daughter Indu. Abhiram decides to go home to Balaraju and attempt a reconciliation. He meets his friend, Bunny, at the airport and goes to the village on Bunny's bike the next day.

خلاصه داستان : ویکی (Prabhas) ، متخصص نرم افزار بازی سازی ، در استرالیا زندگی می کند و هرگز در زندگی خود به خطر نمی افتد ، اصولی که از کودکی به آن پایبند است. او معتقد است كه شخص باید در یك رابطه خود باشد و شخص نباید به خاطر شریک زندگی تغییر جهت دهد. او همچنین دوستان خود را ترغیب می کند تا از اصل زندگی وی پیروی کنند. اما اصول و نگرش ویکی منجر به درگیری منافع با پدرش (ناصر) می شود ، که دائماً به او توصیه می کند شخصیت خود را برای خوشبختی خود و دیگران تنظیم کند اما فایده ای ندارد. در همین حال ، در هند ، والدین ویکی با هم پیوند عروسی می کنند و بین پیما و پریا (کجال آگاروال) کار می کنند. ، دوست دوران کودکی ویکی که به طور حرفه ای پزشک است. او و ویکی از هم جدا هستند

Vicky breaks his engagement with Priya, his childhood friend, after he learns that she is making many compromises for his sake. However, time makes him realise the need for compromises in life.

خلاصه داستان : آجی در مورد دوستی خود با آریا تأمل می کند و به یاد می آورد که چگونه وی را در طول اقامت در یک پرورشگاه با وی ملاقات کرد. آریا عملا خود را به زور به او تحمیل کرد ، حتی نام خود را روی بازوی خود خال کوبی کرد و اعلام کرد که بهترین دوست اوست - اما در نهایت فقط او را شرم آور کرد. بعد از اینکه آجی به فرزندخواندگی رسید ، او تسکین آه می دهد اما آریا هنگامی که مدیر عامل شرکت الکترونیک Aj است ، دوباره وارد زندگی خود می شود. آجی به او مشاغل مشروط را ارائه می دهد كه خودش رفتار كند ، و دومی دچار تحول شود و همه باور دارند كه او آقای است. کامل'. بعد از اینکه گیتا ردی به شرکت بپیوندد ، عوارض بوجود می آیند

Two young boys staying together at an orphanage become friends. One of them is adopted by a wealthy family and grows up to become the owner of a software company. He provides employment for his friend, but when they both fall in love with the same young woman, conflict emerges.

خلاصه داستان : معاری (دنوش) یک اهدای محلی است. مطابق شنوایی های مشهور-هشت سال گذشته ، معاری قصر قدرتمند دیگری را در آن منطقه به قتل رسانده بود كه پس از آن وی را به عنوان دون محلی به دست گرفت. وقتی ارژون (ویجی ایسوداس) ، یک مأمور حیله گری به منطقه منتقل می شود ، سعی می کند اثبات کافی را جمع کند تا مااری را به کمک سریدوی (کجال) که در پشت میله ها قرار دارد ، قرار دهد که دلایل خاص خود را برای متنفر کردن از دون ندارد. اکنون ، ماری گون با قلبی بزرگ از زندان باز می گردد ، فقط برای درک این که منطقه او اکنون تحت کنترل ارژون است. بعد چه اتفاقی می افتد

A local don locks horns with the new cop, who has come to his place, but both are not what they initially seem to be.

خلاصه داستان : سیوان (محانل) یک دان خوب و محترم در منطقه مادورایی است. پس از آنكه راننده وی در درگیری با چند دشمن از جمله پلیس روبی كشته شد ، پسر راننده شاكتی (ویجی) را به عنوان خودش در اختیار گرفت. شکتی با یک نفرت کینه آمیز نسبت به لباس پلیس و هر لباس دیگر خاکی بزرگ می شود. حتی به سمت معشوق نهایی او (کجال) ، در ابتدا متنفر است ، اما بعد از دیدن طرف خوب او ، اما زمانی است که پدرش آرزو می کند که لباس او را بپوشد ، که جداول کار غیرقانونی سیوان را می چرخاند. چگونگی برخورد شاكتی با پدرش ، و یك متجاوز ناشناس داستان اصلی را شکل می دهد

A cop decides to take on his godfather, who raised him from childhood, and make him realize the error of his ways.

خلاصه داستان : جیازیلان (ویشال) یک متخصص برخورد پنهانی است که برای از بین بردن باند در مادورای که در حال اخاذی پول از بازرگانان ثروتمند هستند و بعداً آنها را می کشد ، ماموریت دارد. یک افسر ارشد که برادر رهبر باند را به قتل می برد ، در برابر عموم کشته می شود و به زودی جییزلان تقریباً تمام اعضای باند را شلیک می کند. اما چه کسی پادشاه فعالیت های ناجوانمردانه در شهر است

An extortion gang that murders businessmen kills a policeman working on the case. ACP Jayaseelan exterminates the gang by way of unofficial encounters, but the murders continue. What the cop doesn't realise is that the brain behind the crimes is lurking close to home.

خلاصه داستان : راماچاندران (ساچین خضکار) یک دانشمند ژنتیک و یک نابغه است. همسرش دوقلوهای متصل به هم متصل Akilan و Vimalan (Suriya در نقش دوگانه). بعد از به دنیا آمدن فرزندانش ، زندگی راماچاندران بهتر می شود و به زودی او به عنوان یک نوشیدنی انرژی زا - انرژی ، به یک میلیونر تبدیل می شود - یک تقویت کننده حافظه محبوب می شود و گیاهان عظیمی را برای تولید آن در نظر می گیرد. در همین حال ، دوقلوهای سیامی در مردان جوان رشد می کنند. اگرچه آنها به هم چسبیده اند ، اما به اندازه گچ و پنیر با یکدیگر تفاوت دارند. آکیلان یک مرد خونسرد و خنک است که زندگی را جشن می گیرد و آن را زنده می کند در حالی که ویمالان درونگرا خجالتی است که به سوسیالیسم اعتقاد دارد. در این زمان شرکت های خارجی سعی می کنند فرمول Energion را که از نزدیک محافظت می شود

Akhilan and Vimalan are the conjoined twins of genetic scientist Ramachandran, whose company makes Energion, a dietary supplement that promises to make geniuses out of children. When Russian journalist Volga tells them that there is something fishy about Energion and is mysteriously found dead, their lives are turned topsy-turvy.

خلاصه داستان : هنگامی که ادعاهای دروغین علیه وی مطرح شد ، یک افسر پلیس از ویزاگ خود را در یک تنگنا پیدا می کند. او اکنون 24 ساعت فرصت دارد تا معصومیت خود را ثابت کند.

After being framed for a kidnapping, an honest cop races against time to clear his name and catch the conspirator.