خلاصه داستان : داستان در مورد دختری می باشد که به مدت 6 سال خانه خود را ترک کرده و به خارج رفته بود. اما پس از یک حادثه دلخراش، او حافظه ی بلند مدت خود را از دست میدهد. اکنون او در تلاش است تا به یاد بیاورد خانواده اش چه کسانی هستند و یا دلیل ترک کردن خانه اش در 6 سال پیش چه بوده است...

Due to a near-fatal accident that has left her incapacitated and depleted of her long-term memory, a temporarily wheelchair-bound woman returns home after being abroad for six years accompanied by her bohemian boyfriend, the apparent cause of the accident. Unable to remember her family or her own childhood, she sets out, with the help of her boyfriend, to find the reason for her leaving all those years ago and quickly discovers her relatives may not be as loving as she’d thought

خلاصه داستان : یک سفر وحشی و آزاد ، ربلاییسی در تاریکی ترین فرورفتگی های کم زندگی ادینبورگ ، با تمرکز بر مارک رنتون و تلاش او برای ترک عادت هروئین خود ، و چگونگی تأثیر دومی بر روابط او با خانواده و دوستان: Spud ، روانشناسی بیبی ، دوست دختر 14 ساله دایان و ورزشکار تمیز پاک ، تامی ، که هرگز به مواد مخدر دست نزده است اما نمی تواند در مورد آنها کنجکاو باشد

Heroin addict Mark Renton stumbles through bad ideas and sobriety attempts with his unreliable friends -- Sick Boy, Begbie, Spud and Tommy. He also has an underage girlfriend, Diane, along for the ride. After cleaning up and moving from Edinburgh to London, Mark finds he can't escape the life he left behind when Begbie shows up at his front door on the lam, and a scheming Sick Boy follows.

خلاصه داستان : پس از 20 سال خارج از کشور، مارک رنتون به اسکاتلند باز می گردد و با دوستان قدیمی خود، سیک بوی، اسپاد و بیگبی دوباره متحد می شود.

After 20 years abroad, Mark Renton returns to Scotland and reunites with his old friends Sick Boy, Spud and Begbie.