خلاصه داستان : عشق نادان زندگی آشوتوش با ملاقات با رامونا در هتل که محل کار اوست تغییر می کند. از سوی دیگر، چارولاتا با سابهاش کاپور، فیلمساز دوست می شود و رازی را با او در میان می گذارد. راز چیست...

Ashutosh's life changes when he meets Ramona at the hotel, which is his work place. On the other hand, Charulata grows friends with Subhash Kapoor, a filmmaker, and shares a secret with him. What is the secret?

خلاصه داستان : اینکار در یک آژانس تبلیغاتی پیشرو، نبرد برای شغل برتر بین راهول ورما، مدیر عامل تبلیغات، و مایا لوترا، شاگرد جاه طلب او، زمانی که مایا شکایتی برای...

At a leading ad agency, the battle for the top job between Rahul Verma, the advertising CEO, and Maya Luthra, his ambitious protégée, takes an ugly turn when Maya files a sexual harassment complaint against Rahul.

خلاصه داستان : بازرس ویجی ورما یک پلیس بسیار تنها است که تنها خانواده اش برادر کوچکتر آجی ورما است که در خارج از کشور تحصیل می کند. او همچنین دو دوست خوب شکر و سیما دارد. یک روز وقتی جوجو براگانزا، مغز متفکر جنایتکار را دستگیر می کند، وقتی جوجو از بازداشت پلیس آزاد می شود، شوکه می شود، زیرا وکیل فاسد او نوار ویدئویی را به دادگاه نشان می دهد که او را در یک دادگاه کاملاً دی... Read all

Inspector Vijay Verma finally manages to capture criminal mastermind Jojo. But Jojo escapes from jail and kills Vijay's friends for revenge, leaving Vijay determined to fulfill a vendetta of his own.

خلاصه داستان : پرابها با پدر بیوه خود، تاکور جاسبیر سینگ و برادر کونوار رانویر، سبک زندگی ثروتمندی دارد. او پیشنهاد ازدواج از تاکور شمشر سینگ به همان اندازه ثروتمند دریافت می‌کند، اما او را رد می‌کند، با راجندرا ازدواج می‌کند، دوباره محل زندگی می‌کند تا با او و مادر بیوه و اصول‌گراش، امبا بانوپراتاپ سینگ، و برادر سرکش، سورج، زندگی کند. تولد را... همه بخوانید

When Amba gets her son Rajendra arrested for sexually assaulting their servant's daughter, Rajendra's wife wreaks havoc into their lives as she vows to avenge him.

خلاصه داستان : یک رام کام عجیب و غریب که در آن کوش عروس هندی ایده آل دیمپل را برای برادرش لوو پیدا می کند و مجموعه ای از اتفاقات خنده دار و غیرقابل پیش بینی به دنبال دارد.

London-based Luv Agnihotri decides to end his bachelorhood and asks his Bollywood film-maker brother, Kush, to find a bride for him - much to the displeasure of his Dehradun-based father. Kush accordingly meets and interviews a variety of women, and finally selects Delhi-based Dimple Dixit, a woman he had known before, to be the perfect match. Dimple and Luv meet on-line, are attracted to each other, and the former travels to India where the two families get the couple formally engaged. It is then Dimple decides that she prefers Kush. Watch as things spiral out of control when she insists that Kush must elope with her.

خلاصه داستان : دورگا (آمیشا پاتل) زنی نابینا و زیبا و دارای استعداد در شکل دادن سفال است. او فقیر است و با مادر بیوه خود در یک خانه ساده زندگی می کند. دورگا به طور تصادفی با بابو روهیت (آرجون رامپال) که وقتی می خواهد از روی صخره سقوط کند ، زندگی او را نجات می دهد ، عبور می کند. این زوج وقت را با هم می گذرانند و عاشق یکدیگر می شوند. در یک زمان دورگا یک نیم تنه سفالی از بابو ("آقا") ایجاد می کند اما گریه می کند زیرا نمی تواند آن را ببیند. روهیت به او می گوید که راهی پیدا خواهد کرد تا به او کمک کند دوباره ببیند. اما قبل از اینكه هر دو اتفاق بیفتد ، رانا رانا را برگرداند ، مرد دیگری كه می خواهد با دورگا ازدواج كند

Jaipur-based Durga has been blind as far as she can remember, and helps her dad make clay statues of Hindu Gods and Goddesses. When her dad passes away, she and her mom continue making clay statues to make a living. Then one day Durga is involved in an accident and is rescued by a young man named Babu. Both of them fall in love with each and want to get married. But before that could happen, Dubai returned Rana, another man who wants to marry Durga, kills her mom and then Babu himself. A devastated Durga undergoes eye surgery through Swiss-based Dr. R.K. Prasad and regains her sight. Dr. Prasad takes her with him to live in Switzerland and this is where multi-millionaire Raj enters her life and wants to marry her.

خلاصه داستان : آقای شريواستاو خسته شده قادر به مسئولیت بزرگ کردن و نگاه کردن به همسرش ، دو دختر و یک فرزندش نیست ، او از خانه خارج می شود و تصمیم می گیرد که یک فرد جهادگر باشد. پسر ، اشوک ، یک الکلی بیکار ، قادر به یافتن شغل نیست ، و قمار را ترجیح می دهد ، و با درآمد خواهرش Sangeeta زندگی می کند. خانواده وی امیدوار بودند که ازدواج با وی ، او را مسئول ، بیهوده ، و اوضاع را بدتر کند که مرتباً با همسرش صمیمی می شود ، و این منجر به به دنیا آمدن او فرزندان می شود ، که همه به بار مالی این خانواده می افزایند. . ژتا دختر دوم است که بیوه است و اکنون با خانواده اش زندگی می کند. سانگنتا تنها شاغل است و مسئولیت این خانواده را بر دوش خود دارد. وقتی پدرش به خانه برگردد

Mr. Shrivastav abandons his family for a life of hermitage. His family struggles to carry on financially in his absence, with two daughters: Sangeeta and Geeta forced to carry the burden of employment, while their brother Ashok gambles their earnings away.

خلاصه داستان : این فیلم حول زندگی تاران (نها شارما) است که نامزد عمار خود را در یک حادثه اسکی از دست می دهد. زندگی او با ملاقات با شکار که بهترین و بدترین زمان ها را دیده است تغییر می کند. داستان دوستی قدیمی ، عشق تازه پیدا شده و یک تصمیم دشوار را بررسی می کند

The film centers around the life of Taran, who loses her fiance Amar in a skiing accident. Her life changes when she meets Shekhar, who has seen the best and worst of times. The story explores old friendship, newfound love and a difficult decision.

خلاصه داستان : داستان فیلم درباره دختری هندی است که مجبور است به یک ازدواج اجباری تن بدهد اما وقتی موقعیت را مناسب می بیند، فرار می کند و به پاکستان می رود. او با پسر فرماندار سابقِ آنجا آشنا می شود که قصد دارد این دختر را برای رسیدن به عشق واقعی اش یاری کند...

After fleeing an arranged marriage, a feisty Indian woman finds herself stranded in Pakistan where the ex-governor's son helps reunite her with her boyfriend.

خلاصه داستان : یک مسئول پذیرش بانک جوان با راجویر ناندا، مردی که سابقه ای مرموز دارد، قاطی می شود.

A young bank receptionist gets mixed up with Rajveer Nanda, a man who has a mysterious background.

خلاصه داستان : خدا را شکر یک دلال املاک خودخواه با بدهی های هنگفت، با حادثه ای روبرو می شود. خدا در مقابل او ظاهر می شود و به او اطلاع می دهد که باید یک "بازی زندگی" را بازی کند. اگر پیروز شود به زمین بازگردانده می شود و اگر نه به جهنم...

An egoistic real estate broker in huge debts, meets with an accident. As he gains consciousness, he realizes that he is in heaven. God appears before him and informs him that he must play a 'Game of Life'. If he manages to win, he will be sent back to earth; if he loses, he will be sent to hell.

خلاصه داستان : مانو، بدنساز اهل چاندیگار، عاشق Maanvi، یک معلم زومبا می شود که رازی دارد که باعث می شود عشق خود را زیر سوال ببرد...

Manu, a bodybuilder from Chandigarh, India, falls in love with Maanvi, a Zumba teacher. All seems well until a revelation causes turmoil in their love story.

خلاصه داستان : مردی با طلسم عشق تصمیم می گیرد که برگردد و در مکانی که برای تعطیلات به آنجا آمده بود شروع به کار کند. او دوباره به ارسال نامه ای برای زنی که برایش افتاده بود روی می آورد ، اما زن با استفاده از مبهم بودن نامه اعتماد به نفس مادرش را افزایش می دهد و باعث می شود او فکر کند یک مداح مخفی دارد.

While on holiday, Avi meets Naina and falls in love with her. Smitten, he decides to stay and work in her cafe. He confesses his love in a letter, however it's Naina's mother who mistakenly reads it.

خلاصه داستان : این فیلم داستان سوئیتی چوداری لزبین بسته و تلاش های او برای بیرون آمدن از خانواده محافظه کار و سنتی اش را روایت می کند.

Sweety has to contend with her over-enthusiastic family that wants her to get married but the ultimate truth is that her love might not find acceptance in her family and society.

خلاصه داستان : یک نوه فداکار سفری پیچیده و کمیک را آغاز می کند تا آخرین خواسته مادربزرگ بیمار را برآورده کند.

A devoted grandson's mission to reunite his ailing grandmother with her ancestral home turns into a complicated, comic cross-border affair.

خلاصه داستان : زندگی سه زن از اواخر دهه 1980 تا به امروز ادامه دارد و ارزش خانواده را در زندگی روزمره تأکید می کند و...

When her estranged mother falls into a coma, a self-made single mom grapples with regret and resentment while reflecting on their strained relationship.

خلاصه داستان : یک زن کشمیری برای جاسوسی از پاکستان در طول جنگ هند و پاکستان در سال 1971 موافقت می کند که با یک افسر ارتش پاکستان ازدواج کند...

An Indian spy is married to a Pakistani military officer during the Indo-Pakistani War of 1971.