خلاصه داستان : جوزی، دختر 13 ساله روانپزشک مشهور ویکتور لارنز، بدون شاهد، هیچ اثری و جسد، در شرایطی نامشخص ناپدید شده است. دو سال بعد، یک زن مرموز ظاهر می شود. او ویکتور را مجبور می کند تا با ناپدید شدن دخترش روبرو شود و او را به محدودیت های روانی خود سوق می دهد.

With no witnesses, no traces, and no corpse, Josy, the 13-year-old daughter of well-known psychiatrist Viktor Larenz, has disappeared in unexplained circumstances. Two years later, a mysterious woman appears. She forces Viktor to face up to his daughter's disappearance and pushes him to his psychological limits.

خلاصه داستان : زن جوانی ناامیدانه می خواهد که عمویش فردی را پیدا کند و آهنگ او تا روز کریسمس به رتبه اول برسد.

Meg, a music manager, travels from New York to London to manage a boy band, Five Together, and find them a Christmas number one to bolster their flagging career. She finds a song on the internet posted by an ailing thirteen-year-old girl, Nina, and tries to obtain permission to have the song re-recorded by Five Together, but she discovers she has competition from the songwriter, Nina’s uncle Blake. What follows is a romantic comedy about two worlds colliding – with a young woman at the centre who desperately wants her uncle to find love and for his song to hit the number one spot by Christmas Day.

خلاصه داستان : او کوچک ، اما خطرناک است. هر کجا بنی تمام شود ، بلافاصله اخراج می شود. دختر 9 ساله وحشی در حال حاضر به آن چیزی تبدیل شده است که سرویس های محافظت از کودکان "crasher system" می نامند. و او مطمئناً به دنبال تغییر روش های خود نیست. زیرا بنی یک هدف واحد دارد: این است که با مادرش در خانه برگردیم. اما بیانکا از دختر خودش می ترسد. خانم بافانا از خدمات محافظت از کودکان سعی دارد تمام تلاش خود را برای یافتن یک مکان دائمی برای بنی انجام دهد. او مربی مدیریت عصبانیت Micha را به عنوان اسکورت مدرسه Benni استخدام می کند و ناگهان یک باره امید وجود دارد. آیا میکا می تواند در جایی که همه دیگران ناامید شده اند موفق شود

On her wild quest for love, 9-year-old Benni's untamed energy drives everyone around her to despair.

خلاصه داستان : اخبارگو یک کهنه سرباز جنگ داخلی قبول می کند دختری را که سال ها پیش مردم کیووا برده بودند، برخلاف میل او به عمه و عمویش تحویل دهد. آنها صدها مایل را طی می کنند و با خطرات جدی روبرو می شوند و به دنبال مکانی می گردند که هر دو بتوانند آن را خانه بنامند...

A Texan traveling across the wild West bringing the news of the world to local townspeople, agrees to help rescue a young girl who was kidnapped.