خلاصه داستان : یک زلزله عظیم شهر سئول را به یک بیابان بی‌آب و علف تبدیل کرده و حکومت در این منطقه از بین رفته است. در این دنیای دستخوش تغییرات و بی‌قانونی، گروهی از شکارچیان بدلند به دنبال بقا و ایجاد نظم در این سرزمین متروکه هستند.

After a deadly earthquake turns Seoul into a lawless badland, a fearless huntsman springs into action to rescue a teenager abducted by a mad doctor.

خلاصه داستان : یک عاشقانه فانتزی غیرقابل پیش‌بینی بین زنی که تحت یک نفرین زندگی می‌کند که باعث می‌شود هنگام بوسیدن به سگ تبدیل شود و تنها کسی که می‌تواند به او کمک کند تا بر این نفرین غلبه کند مردی است که از سگ می‌ترسد.

Hae-na who is bound to inherit her family curse which is turning into a dog after getting her first kiss. The only way to break the curse is to get a second kiss. The problem is the guy who gave Hae-na her first kiss is afraid of dogs.

خلاصه داستان :

Yoon, the bride-to-be, waits for her groom Tae-young on the wedding day but he doesn’t show up without a word. Out of concern and rage, Yoon goes out looking for him all day long and in the dead of night, she arrives at a strange place called ‘Café Midnight’, which opens from midnight until the sun rises. In here, Yoon finally finds Tae-young but something doesn’t seem right. He looks few years younger than now and he doesn’t even recognize her. Will she be able to find her groom from the present in this chaos?

خلاصه داستان : بو-یونگ به عنوان یک مراقب با قصد شومی به عمارت مادربزرگ سابقا ثروتمند خود، وانگ نقل مکان می کند. اما زمانی که به آنجا می‌آید، می‌بیند که در آن عمارت و دریاچه چیزی ماوراء طبیعی وجود دارد.

Bo Young moves into the mansion of the previously wealthy grandmother, Wang, as a caregiver with a dangerous intention. Mother Kim, the only blood relative of Wang who hired Bo Young, sets conditions such as 'Do not bring anyone, especially children,' and 'Do not go near the reservoir'. Ominous and bizarre signs continue in grandmother Wang's huge mansion located next to a reservoir called 'Gwimot', where people are dying, and Bo Young finds out that foreigners who have visited the place have suffered a mysterious death...

خلاصه داستان : اوه سو(لی جونگ هیون) مهندس IT و مالک یک کافه است. او همچنین یک کوپید (خدای عـ.شـ.ق) نیز هست، یعنی کسی که قدرت بهم رسوندن افراد رو داره. اوه سو میتونه احساسات نادیده مردم رو تشخیص بده و از گرد جادویی استفاده کنه تا اونها رو بهم برسونه. هرچند خودش هنوز تنهاست و کسی رو در زندگیش نداره. یک روز …

Oh Soo is a man in his 20's and works as a promising engineer in the IT field, a cafe owner and a barista. He is smart and handsome. He plays cupid for you men and women by using a mysterious pollen. Due to the pollen, he falls in love with Seo Yoo-Ri. She is also in her 20's and works as a police officer. She has a bright personality and supports her family by herself.

خلاصه داستان : Kang Woo Ram مشغول آماده شدن برای انجام کار است. لی هیون جی یک لنگرگاه خواهد بود، اما او در یک رستوران همبرگر خانگی کار می کند. یک شب، وو رم از رستوران همبرگر بازدید می کند و دستور العمل های دو طرفه را به دست می آورد، که "خرید یکی، دریافت یک" فروش رایگان "است. این چگونگی ارتباط آنها آغاز می شود.

Kang Woo-ram is busy preparing to get a job. Lee Hyun-ji is a would-be anchor, but she works at a homemade hamburger restaurant. One night, Woo-ram visits the hamburger restaurant and orders a double patty hamburger, which has a "buy one, get one free" sale. This is how their relationship begins.

خلاصه داستان : درام روی سن در مورد نوجوانان 18 ساله ، با نگاهی واقع بینانه به لحظات زندگی آنها ، لحظاتی که همه ما ممکن است در یک زمان یا آن زمان تجربه کرده باشیم. اونگ سونگ وو نقش چوی جون وو را بازی می کند ، که تنهایی برای او تبدیل به یک شخصیت شده است

A misunderstood loner is drawn out of his shell after transferring to another high school, where he comes across new ordeals -- and first love.

خلاصه داستان : یک گانگستر کهنه کار که به دنبال بازنشستگی از زندگی جنایتکارانه در شهر بندری کوام، کره است، به طور غیرمنتظره ای در میانه جنگ اوباش با عواقب خونین گرفتار می شود...

A veteran gangster, Hee-su, is looking to retire from his crime family in the violent port town of Kuam, Korea. But an unexpected betrayal leads him down a bloody path where he gets caught in the middle of a mob war with deadly consequences.

خلاصه داستان : شین هاری یک زن مجرد است و در یک شرکت کار می کند. او یک دوست آقا دارد که مدت هاست به او علاقه داشته است، اما متوجه می شود که او یک دوست دختر دارد. شین هاری احساس غمگینی می کند و تصمیم می گیرد با دوستش جین یانگ سئو که دختری از یک خانواده ی چابل است ملاقات کند. جین یانگ سئو از شین هاری می‌خواهد که جای او را در یک قرار ملاقات ناگهانی بگیرد و حتی مقداری پول برای وقت او پیشنهاد می‌کند. شین هاری پیشنهاد دوستش را می پذیرد.

In disguise as her friend, Ha-ri shows up to a blind date to scare him away. But plans go awry when he turns out to be her CEO — and makes a proposal.

خلاصه داستان : هان گو رو (Tang Jun Sang) مبتلا به سندروم آسپرگر، به همراه پدرش در “نقل مکان به بهشت” کار میکند. کار آنها تمیزکاری و مرتب کردن وسایل به جا مانده افراد متوفی است. وقتی پدر گو رو میمیرد، عمویش سانگ گو (Lee Je Hoon) که مردی سرد و یک رزمی کار سابق مسابقات زیر زمینی بوده، سرپرستی او را به عهده می گیرد و با هم کسب و کار “نقل مکان به بهشت” را انجام می دهند …

Finding life in all that’s left behind, a detail-oriented trauma cleaner and his estranged uncle deliver untold stories of the departed to loved ones.

خلاصه داستان : آقای من برای ما داستان سه برادر میانسال که سنگینی زندگی خود را تحمل می‌کنند و یک زن قوی و سرد (آیو) که زندگی سختی را برای خودش داشته‌است، را برای ما تعریف می‌کند، زیرا آنها برای بهبود زخم‌های گذشتهٔ یکدیگر، دور هم جمع شده‌اند.

In a world that is less than kind, a young woman and a middle-aged man develop a sense of kinship as they find warmth and comfort in one another.