خلاصه داستان : به من بگو بله در بوردو، دکتر اطفال استفان یک گرگ است که با بسیاری از زنان زیبا معاشقه می کند. یک شب اوا دوازده ساله را به تنهایی در مقابل ساختمانش ملاقات می کند و او می گوید که قطار خود را به استراسبورگ گم کرده است. استفان از او دعوت می کند که شب را در آپارتمانش بگذراند و صبح روز بعد او را به اداره پلیس می برد. با این حال دختر داستانی را تعریف می کند...

Handsome pediatric doctor feels unfulfilled, until his affection for a 12-year-old opens him to a romantic view of the world. When she falls ill, he must get closer to her, and a conflict of interests and ethics arise. His medical reputation is at stake.

خلاصه داستان : آنتونیو استرادیواری , که پسر یتیم آنتونیو استرادیواری بود برای اولین بار در عمرش صدای ویولن را شنید و شیفته صدای آن شد . وی کوشید ویولن بسازد و توجه نیکولو Amati , یعنی lutist مشهور کرمونا , را به خود جلب کرد . آنتونیو در کارگاه او شاگرد شد ( کارگاه ) . بزرگ شد , عاشق Francesca شد و موفق شد با او ازدواج کند . پس از آن او بیش از پیش به خاطر ویولون خود مشهور شد و یک دیپلم از پادشاه اسپانیا دریافت کرد . پس از مرگ همسرش , او مجبور شد دوباره ازدواج کند . او توسط آنتونیا ماریا انتخاب شد و ازدواج سعادتمندانه خواهد بود . در پس‌زمینه ما نگاهی به

As a boy the orphan Antonio Stradivari heard for the first time in his life the sound of a violin and he was fascinated by its voice. He tried to construct a violin and attracted the attention of Niccolò Amati, a famous lutist of Cremona. Antonio became apprentice in his bottega (workshop). Grown up, he fell in love for Francesca and he succeeded in marrying her. Afterwards he became more and more famous for his violins and he was granted a diploma from the king of Spain. After the death of his wife he was almost forced to marry again. He was chosen by Antonia Maria and it will be a happy marriage. In the background we have a look at the history of Northern Italy during the seventeenth century.

خلاصه داستان : "جس" باید به سرعت از لاس وگاس خارج شده و برای رفتن به لس آنجلس یک اتومبیل سرقت کند. در راه او به یک افسر پلیس شلیک می کند. وقتی به لس آنجلس می رسد چند روزی با "مونیکا" که به تازگی با او آشنا شده می گذراند و با گذشت زمان پلیس به او نزدیک می شود...

Jesse has to get out of Las Vegas quickly and steals a car to drive to L.A. On the way, he shoots a police officer. When he makes it to L.A. he stays with Monica, a girl he has only known for a few days. As the film progresses, the police get closer to him, and the crimes escalate.

خلاصه داستان : یک مامور مخفی اسرارآمیز که توسط دولتش مورد انتقاد قرار گرفته است ، هنگامی که پسرش در یک سازمان تروریستی بین المللی قرار می گیرد ، باید به فرانسه بازگردد.

A legendary secret service agent comes out of hiding and returns to France to help the son he's never met get out of trouble.