خلاصه داستان :
Ayvalik is brought into play by the mob from a family who came to Istanbul. Yigit's father committed suicide because of the mob.
-
-
-
-
1 بار نامزد دریافت جایزه
خلاصه داستان :
Ayvalik is brought into play by the mob from a family who came to Istanbul. Yigit's father committed suicide because of the mob.
1 بار نامزد دریافت جایزه
خلاصه داستان :
Çiçek is a girl who grew up in a small village. She has so many questions about her own life with no answers. And then her life is changed by Dogan, her literature teacher.
2 بار برنده جایزه و 3 بار نامزد دریافت جایزه
خلاصه داستان : علی یه پسر حدودا سی ساله از یه خونواده ی پولداره و چون شخصی به اسم احمدو کشته سالهاست که زندان بوده….در سالهای آخر حبسش با دختری به اسم ماوی که باهاش نامه نگاری میکرده درست روزی که میاد بیرون آشنا میشه و تصمیم به ازدواج میگیرن…ولی اینکه ماوی بین اون همه آدم توی زندان علی رو واسه نامه نوشتن انتخاب کرده تصادفی نیست…ماوی خواهر احمده که سالها پیش مرده…هدفش اینه که آدمی رو که سالها باعث تبدیل شدن زندگیشون به کابوس بوده رو پیدا کنه …
2 بار برنده جایزه و 1 بار نامزد دریافت جایزه
خلاصه داستان : داستان سریال روایت دو زوجی به نام های لیلا و کنان است. لیلا که وکیل مدافع است قصد دارد در مورد پرونده تاجری در ترکیه که به قتل رسیده است ،تحقیق کند. او در صحنه قتل با خبرنگاری به اسم کنان که خوشتیپ و جذاب است آشنا می شود. اما کنان دچار بیماری چند شخصیتی است.
"The Forest Intersection" is a tale centered around the brutal murder of Hamdi Atılbay, which serves as the turning point for Leyla, a determined prosecutor seeking a fresh start, and Kenan, an ambitious journalist reevaluating his life. As they grapple with the murder investigation, their personal truths are shattered, leading to a poignant love story while challenging their beliefs. This narrative delves into self-discovery amidst mystery, exploring how unexpected events can reshape lives and priorities.
خلاصه داستان : داستان مردی به نام مراد را روایت میکند که دارایی و خانوادهاش را از دست داده و در ناامیدی به سر میبرد. او میخواهد با کمک دوستانش که آنها را به جای خواهر و برادرش میگذارد و مردی که به جای پدرش میگذارد، به روزهای خوشِ گذشته بازگردد. با این حال، مراد در راه رسیدن به این آرزو رنج زیادی میکشد و مسیر سختی را طی میکند. در پایان این مسیر، او با ماشینی که خانوادهاش را در آن از دست داده بود، در یک مسابقه اتومبیلرانی بزرگ برنده میشود.
Murat, who lost his family as a result of an accident in his childhood, makes his name known in auto racing while struggling with this trauma over the years.
خلاصه داستان : ساریباغچه، شهر ساحلی احاطه شده توسط باغ های مرکبات از چهار طرف، با پشت به شهر باستانی ماگارسوس... هلیل کوراک، یک تاجر مستبد مرکبات... و سه وارث احتمالی که آرزوی حکومت بر این پادشاهی مرکبات را در آینده دارند. ... تانسو، تورگوت و بتون...
Magarsus tells about the struggle of the Kurak family, who traded in citrus fruits in Sarıbahçe, both with each other and with foreign powers who want to dominate the region.
خلاصه داستان : کدیر، هفت افسر پلیس ویژه اداره پلیس و مافوق این تیم مورد علاقه که او آنها را مانند یک پدر می داند... تیمی که پس از سال هایی که با هم سپری کردند به یک خانواده واقعی تبدیل شدند، در تعقیب رهبر جنایت سازمان یافته هستند. ایجدر.آنها غافلند که با عملیات "روز صفر" زندگی آنها به کلی تغییر خواهد کرد.
خلاصه داستان : کرم پسر چشم چرون و خوشتیپ یک خانواده استانبولی است که از قدیمی ترین ها در سکتور منسوجات هستن. با ایده های خلاقانه ی خودش با یه استارتاپ کارخونه قدیمی خانواده اش رو که به مرور زمان داشت از رده خارج میشد رو به نامبر وان این سکتور تبدیل کرد ولی در چشم پدرش هنوز مرد نشده بود چون همیشه دنبال خوشگذرونی و هوسرانی بود. عایشه هم یه دختر خوشگل و باهوش و خوش قلبه که تو کارخونه ی کرم اینا بعنوان کارگر کار میکنه و تحت کنترل دو خان داداشش که یکی قلدر و یکی بی خاصیته یه زندگی بی رنگ و مزه رو سپری میکنه. تنها امیدش اینه که با برک که یه مدته باهاش دوسته ازدواج کنه و این زندگی رو پشت سرش بذاره ولی وقتی خان داداش هاش سعی کردن اونو به عقد صبری، پسر ثروتمند محله در بیارن عایشه به برک میگه باید هرچه زودتر ازدواج کنن و برک با شنیدن این جا میزنه و …
The story of a Ayse, who due to slanderous accusations is forced to marry Kerem, a well-known rich and handsome playboy.
8 بار برنده جایزه و 18 بار نامزد دریافت جایزه
خلاصه داستان : خلاصه داستان : انگین کارفرمایی است که برای موفقیت، قدرت و زندگی لوکس اهمیت قائل است. در مقابل پلینِ خیالپرست که دختر خانوادهای با درآمد متوسط است، فکر میکند باید منتظر انسان مناسبی باشد که او را همانطوری که هست قبول میکند. انگین و پلین در یک پارتی با هم روبهرو میشوند این زوج آخر شب را به یاد نمیآورند و به یکباره چشم باز میکنند و میبینند داخل خوابی هستند که در آن دو سال است ازدواج کردهاند. انگین و پلین که کاملا شخصیتهای متفاوتی دارند، به سختی میتوانند همدیگر را تحمل کنند و دنبال راهی برای خلاصی از این کابوسی که داخلش گیر کرده بودند میگردند و به مرور زمان به همدیگر نزدیکتر میشوند و زمانی که دوست دارند این خوابی که در اول برای اونها حکم کابوس را داشت تا ابد ادامه پیدا کند، در زندگی قبلیشان بیدار میشوند…
You know the feeling. It feels like time slows down as your eyes meet a stranger’s. Then you walk pass each other, neither of you looking back. That’s what happened with Pelin and Engin. Lo and behold, they open their eyes in the same bed. And you may want to brace yourself for this one, as a two-year married couple! It must be a dream. No, a nightmare. But now, to wake up they must fall in love.
خلاصه داستان : عید عشاق حکایت از داستان پدر و پسری دارد که ۲۵ سال از هم جدا ماندهاند. مسیر وکیل “یوسف” و پدرش “هوسعلی” که عاشق ساز هست، بعد از ۲۵ سال جدایی باهم یکی میشه. این پدر و پسر که راهی طولانی دارن و شاید آخرین سفر دوتاییشون باشه، در طی این مدت با گذشتهشون رو در رو میشن و سعی میکنن از پس سوالاتی که درباره حقیقت هستن بربیان…
An unexpected reunion between a traveling musician and his son opens old wounds as the two set out on a long journey to a troubadour festival.
خلاصه داستان : داستان آپارتمان معصومین براساس واقعیت است. زندگی اینجی(فراح زینب عبدالله) که با پدربزرگ و برادر غیرتیش زندگی میکنه با تصادفی که میکنه عوض میشه.
The series follows the story of three siblings of a sick parent: two obsessive daughters – Safiye and Gülben and one son – Han, who has devoted his whole life to catering to his family's needs, shuttling tirelessly between work and home. One faithful day, Han's world will change as soon as he sees and immediately falls in love with İnci. For the first time in his life, Han will seek out his own happiness.
8 بار برنده جایزه و 16 بار نامزد دریافت جایزه