خلاصه داستان : جیت اوبروای مستقر در کیپ تاون ، متخصص در طلاق ، به دوستان خود ، کاران مالوترا و بهاوش پاتل هشدار می دهد ، در مورد بسیاری از معایب شرکت در یک رابطه زناشویی. او نشان می دهد که اگر ازدواج عاشقانه باشد ، داماد طلاق می گیرد ، زیرا داماد قبر خود را می کند. و اگر یک ازدواج مرتب باشد ، خانواده داماد هستند که قبر او را حفاری می کنند. با تمسخر از این موضوع ، کاران با دلبندش ، سانژانا جورگان ، بسیار به معمای پدرش ازدواج می کند. در حالی که محافظه‌کار باهاش به همراه تمام خانواده به ویشوامیتری ، گجرات سفر می کند و با یک پرشی جادجا لیبرال ازدواج می کند. مسائل ناسازگاری به زودی رخ خواهد داد

The film is about three close friends, each one having a different perspective about marriage. Govinda plays a divorce lawyer in the film who doesn't believe in marriage and is a Casanova of sorts. Khan plays a character for whom being in love matters most and D'Souza plays his love interest. Kapoor plays a Gujarati who believes in the system of arranged marriage and Desai plays his Gujarati wife.

خلاصه داستان : یک مدیر آژانس تبلیغاتی هنگام عبور از کوهستان به دلیل طوفان برف ، به خانه یک پیرمرد پناه می برد ولی خیلی زود خودش را بین عده ای از قانونمداران بازنشسته می بیند که می خواهند وی را محاکمه کنند...

An ad agency executive takes shelter at an old man's home in mountains amid a dangerous snow storm, but soon finds himself trapped with no way out when the man and his clan of veterans hook him for a game of crime and punishment.

خلاصه داستان : مجری تلویزیونی همچنان خدا را برای زندگی ناموفق خود سرزنش می کند. خدا ظاهر می شود و به او قدرت خدا به مدت 10 روز داده می شود تا ببیند چگونه می تواند همه را راضی نگه دارد.

When a rival steals his presentation and takes the credit for making it, a man gets fired from his job and lashes out on God for making his life miserable. However, God appears before him in human form and gives him his powers with a challenge to do better than him.